روز 21 آبان امسال وقوع یک آتش سوزی در یک واحد مسکونی در خیابان چهاردهم معصوم به کلانتری 151 یافت آباد اعلام شد. با حضور مأموران کلانتری 151 و تیم آتش نشانی در محل، اطفای حریق انجام شد.
در ادامه و با اعلام نظریه کارشناسی سازمان آتش نشانی مبنی بر عمدی بودن آتش سوزی، پرونده مقدماتی با موضوع "حریق عمدی" تشکیل و پرونده برای ادامه رسیدگی در اختیار اداره شانزدهم پلیس آگاهی تهران قرار گرفت.
کارآگاهان اداره شانزدهم پلیس آگاهی تهران بزرگ، در تحققات میدانی ضمن شناسایی دوربین های مداربسته محدوده ی وقوع آتش سوزی به بررسی تصاویر بدست آمده از زمان و محدوده آتش سوزی پرداخته و در بررسی تصاویر موفق به شناسایی جوانی حدودا 25 ساله شدند که حدودا ساعت 22:00 به سمت ساختمان محل وقوع آتش سوزی رفته و دقایقی قبل از شعله ور شدن آتش از آنجا شده است.
شاکی پس از مشاهده تصاویر بدست آمده از دوربین های مداربسته، جوان داخل تصاویر را بلافاصله شناسایی کرد و در اظهاراتش به کارآگاهان گفت: «حدود چهار سال پیش بود که در محدوده چهارراه سیروس به جوانی به نام فرزاد آشنا شدم که در آنجا دست فروشی می کرد. زمانیکه به او پیشنهاد دادم تا کار دیگری را برای خود انتخاب کند، از آنجائیکه به ظاهر جوانی موجه و باادب به نظر می رسید به او عنوان کردم که اتاقکی در محل سکونتم دارم که می تواند در آنجا زندگی و استراحت کند. این جوان پیشنهاد و دعوت مرا قبول کرد و پس از آن در خانه ی من زندگی می کرد تا اینکه در همین اواخر به عنوان طلبکار از من درخواست پول کرد، من نیز به همین علت با او درگیر شده و او را از خانه ام بیرون کردم.»
با توجه به اظهارات شاکی، دستگیری فرزاد در دستور کار کارآگاهان اداره شانزدهم قرار گرفت اما در همان مراحل اولیه ی آغاز اقدامات پلیسی برای دستگیری متهم مشخص شد که شاکی هیچگونه مدارک شناسایی و یا قراردادی فی مابین خود و متهم ( جهت کرایه اتاقک محل زندگی فرزاد در طول چهار سال گذشته ) تنظیم نکرده است.
با توجه به بلامکان بودن فرزاد، اقدامات ویژه پلیسی برای دستگیری فرزاد در دستور کار کارآگاهان اداره شانزدهم پلیس آگاهی قرار گرفت تا نهایتا محل تردد فرزاد در محدوده میدان شوش که در آنجا دست فروشی می کرد شناسایی و روز 25 دی ماه دستگیر شد.
فرزاد پس از انتقال به اداره شانزدهم پلیس آگاهی به آتش زدن خانه ی شاکی اعتراف کرد و در باره انگیزه خود به کارآگاهان گفت: طی این چند سال که در خانه شاکی زندگی می کردم ، وی مرا به عنوان کارگر خدماتی به خانه ی مردم می فرستاد. علاوه بر آن کار نظافت خانه ی شاکی را نیز انجام می دادم. حتی شاکی در طول این سال ها مرا برای انجام کارهای کشاورزی به شمال می فرستاد و در آنجا تمامی کارهای کشاورزی را که او می خواست برایش انجام می دادم اما با این وجود هیچگونه پولی بابت کارکردن در خانه های مردم و غیره به من پرداخت نکرد تا اینکه از او درخواست کردم تا دستمزد این چند سال کار کردن را به من پرداخت کند که در کمال تعجب شاکی مدعی شد که هیچگونه بدهی به من ندارد و پس از آن نیز مرا از خانه اش بیرون کرد. کینه ی شدیدی از او به دل گرفته بودم تا اینکه تصمیم گرفتم تا خانه اش را آتش بزنم. شب حادثه زمانیکه او از خانه خارج شده و به خانه دخترش رفته بود، وارد خانه شده، با بنزین آنجا را آتش زده و به سرعت با موتورسیکلت از محل دور شدم.
سرهنگ علی ولیپور گودرزی، معاون مبارزه با جرایم جنایی پلیس آگاهی تهران بزرگ درباره این پرونده گفت: با توجه به اعتراف متهم، قرار قانونی از سوی دادیار شعبه دهم دادسرای ناحیه 18 تهران صادر و متهم برای ادامه تحققات و تکمیلی پرونده در اختیار اداره شانزدهم پلیس آگاهی تهران بزرگ قرار گرفته است .