زمان مطالعه: 9 دقیقه

سرقت مسلحانه از دوبرادر طلافروش به فاصله 8ماه

ناکام ماندن تحقیقات پلیس تهران برای بازداشت سارق مسلح که سال قبل به یک مغازه طلافروشی دستبرد زده بود، سبب شد تا متهم به سبک سرقت قبلی خود این باره به مغازه برادر همان طلافروش دستبرد بزند که با مقاومت فروشنده ناکام ماند.
17 اردیبهشت 1399
شناسه : 31536
منبع:
اشتراک گذاری
اشتراک گذاری با
تلگرام گوگل پلاس
لینک
https://hadese24.ir/news/31536
716+
بالا
ناکام ماندن تحقیقات پلیس تهران برای بازداشت سارق مسلح که سال قبل به یک مغازه طلافروشی دستبرد زده بود، سبب شد تا متهم به سبک سرقت قبلی خود این باره به مغازه برادر همان طلافروش دستبرد بزند که با مقاومت فروشنده ناکام ماند.

حادثه24- ناکام ماندن تحقیقات پلیس تهران برای بازداشت سارق مسلح که سال قبل به یک مغازه طلافروشی دستبرد زده بود، سبب شد تا متهم به سبک سرقت قبلی خود این باره به مغازه برادر همان طلافروش دستبرد بزند که با مقاومت فروشنده ناکام ماند.ساعت‌۱۳ ظهر روز دوشنبه ۱۵‌اردیبهشت کسبه خیابان رودکی با شنیدن فریاد کمک‌خواهی از داخل مغازه طلافروشی مهریاردلربا و سپس صدای آژیر مغازه به سمت آن محل حرکت کردند. آن‌ها از پشت شیشه مغازه متوجه شدند که طلافروش میانسال روی زمین افتاده که در را شکسته و وارد شدند. خیلی زود مشخص شد مرد طلافروش در حالی که دست راستش به شدت زخمی شده بود، سارق مسلحی را که در یک دستش کلت کمری و در دست دیگرش چاقوی داشت روی زمین خوابانده و تلاش می‌کند او را خلع سلاح کند که سارق را دستگیر و پلیس را از ماجرا با خبر کردند. دقایقی بعد تیمی از مأموران کلانتری نواب در محل حادثه حاضر شدند و سارق مسلح را بازداشت کردند. در تحقیقات اولیه مشخص شد که سارق مسلح مرداد‌سال قبل هم به طلافروشی «اشک» که متعلق به برادر همین طلافروش است دستبرد زده و پس از سرقت حدود یک کیلو طلا از محل گریخته بود. متهم روز حادثه قصد داشت با کمک یکی از دوستانش مرتکب دومین سرقت شود که همدست او که نقش نگهبان را ایفا می‌کرد، هم بازداشت شد.


صحبت‌های مرد طلافروش
صاحب طلافروشی به مأموران گفت: روز گذشته متهم به بهانه خرید به مغازه‌ام آمد و انگشتری را انتخاب کرد و قرار شد امروز برای خرید دوباره به مغازه‌ام بیاید. دقایقی قبل او که لباس مشکی به تن داشت و کیف چرم قهوه‌ای که بندش را به گردنش انداخته بود، وارد مغازه شد. او از من خواست انگشتری که دیروز انتخاب کرده‌بود برایش بیاورم که در ویترین را باز کردم و در همان لحظه پسر جوان در حالی که در یکی از دستانش اسلحه کمری و در دست دیگرش چاقوی بزرگی بود، پشت پیشخوان آمد و تهدید کرد هر چقدر طلا در ویترین دارم داخل کیفش بریزم. در حالی که ترسیده بودم سعی کردم کمی او را معطل کنم که مرد مسلح مرا تهدید به مرگ کرد و در نهایت مقداری از طلا‌ها که بیشتر انگشتر بود داخل نایلونی ریختم و به او دادم. در همان لحظه آژیر مغازه را به صدا در آوردم و با سارق درگیر شدم که او با چاقو ضربه‌ای به دست راستم زد، اما من او را رها نکردم و به روی زمین زدم و دو دست او را محکم گرفتم که خلع سلاحش کنم، اما او مقاومت می‌کرد و سعی داشت به من شلیک کند. در حالی که از وارد شدن او به مغازه نزدیک به یک ربع گذشته بود با فریاد درخواست کمک کردم.
سارق مسلح در اولین بازجویی‌ها به سرقت مسلحانه اعتراف کرد و به دستور قاضی بهشتی، بازپرس شعبه دوم دادسرای ویژه سرقت برای تحقیقات بیشتر در اختیار کارآگاهان پلیس آگاهی قرار گرفت.


حضور در محل حادثه
ساعت‌۱۳ روز سه‌شنبه ۱۶ اردیبهشت ۲۴‌ساعت از حادثه سرقت مسلحانه گذشته که برای تهیه گزارش میدانی به محل حادثه می‌روم. مغازه طلافروشی مهریار نرسیده به چهار‌راه دامپزشکی در خیابان رودکی است. مغازه پس از آن حادثه تعطیل است و طلافروشی‌های همسایه هم یک در میان باز است با این حال موفق شدم با دو نفر از شاهدان گفتگو کنم. یکی از شاهدان در همسایگی طلافروش مغازه لباس فروشی دارد. وقتی متوجه می‌شود که خبرنگار هستیم با چهره‌ای باز و روی گشاده قبول می‌کند که درباره روز حادثه صحبت کند.
شوکه شدم
او می‌گوید: ساعت حدود ۱۳:۵ بود و خیابان هم خلوت بود. من داخل مغازه‌ام بودم که صدای «آی کمک» از مغازه همسایه به گوشم رسید. کنجکاو شدم که دوباره همان صدا به گوشم رسید و ثانیه‌هایی بعد هم آژیر طلافروشی به صدا در آمد که تازه فهمیدیم برای صاحب طلافروشی اتفاقی افتاده است. به سرعت به جلوی مغازه رفتم و همزمان دو سه نفر دیگر از همسایه‌ها به جلوی مغازه آمدند. در مغازه بسته بود و چیزی از پشت شیشه دیده نمی‌شد که به سختی دیدیم صاحب طلافروشی پشت پیشخوانش دراز کشیده است. ابتدا فکر کردیم صاحب مغازه حالش بد شده و درخواست کمک می‌کند که به همین دلیل یکی از همسایه‌ها با ضربه چند لگد در مغازه را تخریب کردیم. وقتی وارد مغازه شدیم با صحنه عجیبی روبه‌رو شدیم، مرد مغازه دار در حالی که دستش خونی بود پشت پیشخوان روی مرد مسلحی دراز کشیده بود که در یک دستش کلت کمری و در دست دیگرش چاقو قرار داشت. صاحب مغازه هر دو دست او را گرفته بود و مانع شلیک و ضربه زدن او می‌شد، اما سارق مسلح همچنان مقاومت و تهدید می‌کرد که یکی از همسایه با پا چند ضربه به او زد و چاقو از دستش روی زمین افتاد و صاحب مغازه هم کلت کمری را از او گرفت. من و تعدادی از همسایه‌ها که اول شوکه شده‌بودیم به کمک آن‌ها رفتیم و سارق را گرفتیم.
دست و پای سارق را با چسب بستیم
یکی دیگر از شاهدان گفت: وقتی سارق مسلح را خلع سلاح کردیم او قصد داشت از دستمان فرار کند که دست و پایش را با چسب پهن بستیم و چشمانش را هم چشم بند زدیم و بعد با پلیس تماس گرفتیم. در ادامه به سراغ طلافروشی اشک نرسیده به چهار‌راه هاشمی در خیابان رودکی رفتم که همین سارق مرداد‌سال قبل به صورت مسلحانه از آنجا سرقت کرده بود.
پلیس مدعی بود خودم سارقم
مرد جوان درباره آن روز گفت: طلافروشی متعلق به پدرم است و روز حادثه که اواسط مردادسال قبل بود در مغازه تنها بودم. سارق یک روز قبل به مغازه آمد و قطعه طلایی را پسند کرد و گفت طلای قدیمی دارد و می‌خواهد با این طلا معاوضه کند و قرار بود روز بعد بیاید. طبق قرار روز حادثه ساعت‌۱۱:۳۰ درحالی که پیراهن مشکی به تن و شلوار جین به پا داشت با یک کیف دستی وارد مغازه شد. پس از احوال پرسی دستم را به داخل ویترین بردم که طلای انتخابی‌اش را بیرون بیاورم ناگهان از داخل کیفش اسلحه کلتی را بیرون آورد و تهدید کرد روی زمین بخوابم. ابتدا مقاومت کردم و سعی داشتم او را منصرف کنم، اما او با اسلحه مرا تهدید کرد و گفت هر چقدر طلا داریم داخل کیفش بریزم که از ترس ۹۰۰‌گرم طلا داخل ویترین را به داخل کیفش ریختم و بعد هم سی‌وی‌آر دوربین مداربسته مغازه را از من گرفت و پای مرا با طنابی که آورده بود به میله گاز مغازه بست و از من خواست روی زمین بخوابم و بعد هم به سرعت از محل فرار کرد.
وی در پایان گفت: پس از فرار سارق، کارآگاهان پلیس در بررسی‌های دوربین‌های مداربسته اطراف چهره متهم را شناسایی کردند، اما نتوانستند او را بازداشت کنند. آن‌ها به من تهمت زدند و گفتند من سارق طلافروشی پدرم هستم. آن‌ها حتی مرا بازداشت کردند و در بازجویی‌ها کتکم زدند که اعتراف کنم، اما وقتی دیدند سرقت کار من نیست رهایم کردند. در بازجویی‌ها به آن‌ها گفتم من تنها پسر این خانواده‌ام و احتیاجی به سرقت از مغازه پدرم ندارم، اما آن‌ها باور نمی‌کردند. حالا که همان سارق به مغازه عموی من هم دستبرد زده پلیس چه حرفی دارد که به من بزند؟!

ارسال نظر